دیزنی به انیماتور لبنانی کمک کرد تا به رویاهای خود دست یابد - او امیدوار است موآنا 2 الهام بخش دیگران باشد
هنگامی که ویرانی های مداوم در لبنان آغاز شد، لوای مولیس، انیماتور دیزنی، تسلی ناپذیر بود. کشوری که او در آن به دنیا آمد و بزرگ شد، در معرض تهدید بود و زندگی در سرتاسر کشور در وضعیت معلق بود.
وقتی خبر اتفاقات لبنان را شنیدم، با مدیرم صحبت کردم و گفتم: به مدتی استراحت نیاز دارم. من به کمی انزوا نیاز دارم.» مولیس به The National می گوید. اما پس از دو یا سه روز اول، متوجه شدم که نمیتوانم از خانه هم کار کنم. من خودم بدتر بودم.»
او سخت مشغول کار بر روی Moana 2، دنباله انیمیشن محبوب سال 2016 بود که قرار است روز پنجشنبه در سراسر خاورمیانه اکران شود. او که در خانه نشسته بود، شروع کرد به فکر کردن درباره فیلمی که به ساخت آن کمک کرده بود - داستان یک زن جوان پولینزیایی در سفری خطرناک.
موآنا یک شخصیت با اراده است، کسی که به طور انعکاسی وزن دنیا را بر دوش خود میاندازد - چیزی که مولیس به آن مربوط میشود. اما سفر او به تنهایی تکمیل نمی شود. او به افرادی از فرهنگ های مختلف برای پیوستن به یکدیگر برای تکمیل ماموریت بزرگ خود متکی است.
مولیس می گوید: «من متوجه شدم، باید بروم و با مردم باشم. "ما با هم قویتر هستیم. بنابراین من به استودیو برگشتم، با دوستانم برگشتم و دوباره متوجه شدم که خلاق هستم. این پیام فیلم است و من واقعاً با آن ارتباط برقرار کردم."
این اولین باری نیست که یک فیلم دیزنی به مولیس کمک کرد تا دوران سختی را پشت سر بگذارد. در واقع، اگر قدرت یک کلاسیک دیزنی در یک لحظه کلیدی در دوران کودکی به او کمک نکرده بود، شاید هرگز رویای سفر به دور دنیا را برای دنبال کردن انیمیشنسازی نمیدانست.
مولیس میگوید: «به یاد دارم، ما به تازگی خبر بدی از یکی از اعضای خانواده شنیده بودیم. "و این زمانی بود که شیر شاه را دیدم. این فقط باعث شد فراموش کنم. من را پر از شگفتی کرد.
این فیلمها میتوانند همه چیز را برای بچهها فراهم کنند – در مواقعی که میخواهید فرار کنید، زمانی که میخواهید سرگرم شوید، زمانی که میخواهید فراموش کنید و حتی زمانی که میخواهید به یاد داشته باشید که دنیا میتواند زیبا باشد.»
و این چیزی است که همیشه هنگام ساخت موانا 2 او را تحت فشار قرار می داد. او می دانست که اولین فیلم چه معنایی برای کودکان در سراسر جهان دارد. در زمان سختی برای بسیاری از مردم منطقه و سراسر جهان، شاید این فیلم بتواند نه تنها به عنوان حواس پرتی عمل کند، بلکه یادآور خوبی روح انسان باشد.
او میافزاید: «من واقعاً امیدوارم وقتی بچهها و بزرگسالان این فیلم را ببینند، همان تأثیری را داشته باشد که شیرشاه در آن لحظه روی من گذاشت. و من خیلی خوش شانس هستم که میتوانم به ارائه آن کمک کنم.»
وقتی 16 ساله بود، ایمیل یک انیماتور پیکسار را پیدا کرد و شجاعت به خرج داد و از او کمک خواست. انیماتور بلافاصله پاسخ داد و در مورد نحوه حضور در مدرسه انیمیشن با بودجه محدود و حتی محل تحصیل مشاوره ارائه کرد. راهنمایی کار کرد و او دقیقاً به همان مدرسه رفت و پس از فارغ التحصیلی در پیکسار کارآموزی کرد.
در کمال تعجب مولیس، مربی او در پیکسار همان مردی بود که سال ها قبل به شروع سفر او کمک کرده بود. روز اول، او مربی خود را کنار گذاشت و ایمیلی را که در ۱۶ سالگی فرستاده بود به او نشان داد.
مولیس میگوید: «در چشمان او نگاه کردم و گفتم: «به خاطر تو اینجا هستم».
از آن زمان، Molayess روی برخی از بزرگترین پروژه های انیمیشن دهه گذشته، از The Peanuts Movie گرفته تا Frozen 2 و Encanto، کار کرده است. و حتی به عنوان یک صدای حیاتی در پروژه های عظیم، هم به دلیل مهارت و هم به دلیل دیدگاه فرهنگی ارزشمندش، به همان اندازه که تثبیت شده است، به آن نوجوان گستاخی فکر می کند که برای یک غریبه ایمیل فرستاد.
هر بار که در آن راهرو راه می رود، کمی متفاوت است. انیمیشن همچنان به تغییر خود ادامه می دهد، همانطور که فناوری ها توسعه می یابند و فرصت های خلاقانه جدیدی را باز می کنند. در جلسات روزانه، او و تیم تماشا می کنند که هر کدام چه می آفرینند، که او را سرشار از الهام و عشق به کاری می کند که انجام می دهد. و جامعه متنوع اطراف او همچنان به غنی سازی او ادامه می دهد، زیرا آنها با هم این مشکلات جدید را حل می کنند.
در موآنا 2، ما کاری را انجام می دهیم که به ندرت در دنیای انیمیشن اتفاق می افتد. ما اجازه میدهیم شخصیتها پیر شوند و بررسی کنیم که این تغییرات چگونه ظاهر میشوند.» او میافزاید: «صحنههایی وجود دارد که موانا در حال بالا رفتن از صخرهای در هر دو فیلم است، و ما باید بفهمیم که چگونه تغییرات فیزیکی و عاطفی او - حتی فرهنگش - بر حرکات او تأثیر میگذارد. ، تا کوچکترین جزئیات."
همانطور که مولیس از یک چشم انداز در حال تغییر عبور می کند، به جامعه خود تکیه می کند، عشق مشترکی که هم تغذیه می کند و هم از همان چیزی که با هم می سازند تغذیه می شود.
او میگوید: «هر کاری که انجام میدهیم، به عنوان یک تیم انجام میدهیم. آنچه برای من اتفاق افتاد همان چیزی است که در فیلم اتفاق میافتد. این من را به این وصل کرد و همه ما را به هم وصل کرد.»